بین الملل 02 آذر 1404 - 2 هفته پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد! 🖨️ چاپ
0

امداد سیاسی، نه انسان‌دوستی؛ خوانش ژئوپولیتیکی واکنش ترامپ به طوفان کارائیب

HurricaneMelissaAid A

بازگشت دولت ترامپ به صحنه امدادرسانی بین‌المللی پس از طوفان ملیسا در کارائیب، بیش از آنکه نشانه احیای سیاست‌های انسان‌دوستانه آمریکا باشد، بیانگر استفاده تاکتیکی و کاملاً محاسبه‌شده از کمک‌های خارجی به‌عنوان ابزاری ژئوپولیتیکی است. در حالی که طی سال‌های اخیر سیاست کمک‌رسانی خارجی آمریکا تحت دولت ترامپ با ادغام ساختاری، کاهش بودجه و تضعیف ظرفیت‌های مستقل USAID (موسسه کمک‌های خارجی غیرنظامی و بشردوستانه) با انتقادهای گسترده مواجه شده بود، واکنش سریع واشنگتن به بحران کارائیب تصویری متفاوت و البته پیچیده ارائه می‌دهد؛ تصویری که در آن بسیج فوری نیروهای نظامی، لجستیکی و امدادی به‌نظر می‌رسد نه محصول بازگشت به سیاست‌های سنتی آمریکا، بلکه نتیجه تشخیص یک منفعت راهبردی در منطقه‌ای حساس است.

طوفان ملیسا در اواخر اکتبر تنها چند ساعت پس از تخریب زیرساخت‌های کلیدی منطقه، با اعلام «وضعیت اضطرار بشردوستانه» از سوی واشنگتن همراه شد و بلافاصله یک تیم تخصصی واکنش بلایا همراه با یگان‌های متعدد نظامی، بالگردهای جست‌وجو و نجات، هواپیماهای ترابری و شبکه هماهنگ‌کننده وزارت خارجه و USAID به کار گرفته شد. صدها هزار پوند کمک—از تجهیزات پزشکی و مواد غذایی گرفته تا آب آشامیدنی و سرپناه اضطراری—در کمتر از یک هفته وارد کشورهای آسیب‌دیده شد و مجموع بسته مالی آمریکا به حدود ۳۷ میلیون دلار رسید: ۲۲ میلیون برای جاماییکا، ۱۱ میلیون برای هائیتی و بخش باقی‌مانده برای کوبا و باهاما. این سطح واکنش، از نظر حجم کمک و سرعت عملیات، با الگوهای سنتی رهبری انسانی آمریکا سازگار است اما کارشناسان تأکید می‌کنند که چنین واکنش‌هایی تنها در بحران‌هایی فعال می‌شود که اهمیت ژئوپولیتیکی مشخصی برای واشنگتن داشته باشند.

ساختار جدید مدیریت کمک‌ها در دولت ترامپ نیز این تحلیل را تقویت می‌کند. پس از ادغام و محدود شدن نقش USAID و افزایش تمرکز تصمیم‌گیری در وزارت خارجه، کمک‌های خارجی عملاً از یک برنامه جهانی پایدار به «ابزار سیاست خارجی موردی» تبدیل شدند. در این ساختار، کمک‌ها نه یک اصل انسان‌دوستانه دائمی، بلکه ابزاری برای مهار رقبا، تأمین منافع راهبردی یا ارسال پیام سیاسی به کشورهای منطقه‌اند. به همین دلیل، واکنش قوی آمریکا در کارائیب برخلاف ظاهر بشردوستانه‌اش، بر اساس محاسبه‌ای شکل گرفت که در آن نقش ژئوپولیتیکی کارائیب، رقابت قدرت‌ها، کنترل مسیرهای دریایی و دغدغه‌های امنیتی مرتبط با مهاجرت و نفوذ چین و روسیه اهمیت داشت.

تحلیل‌گران هشدار می‌دهند که این رویکرد پیامدهای قابل‌توجهی دارد؛ کمک‌ها نامتوازن و سیاسی می‌شوند، بلایای طبیعی در مناطقی که اهمیت راهبردی ندارند با واکنش کندتر روبه‌رو می‌شوند، و سیاست امدادی آمریکا به‌جای یک چارچوب پایدار، به ابزاری انتخاباتی و امنیتی تبدیل می‌شود. نمونه طوفان ملیسا نشان داد که ترامپ در عین استفاده گسترده از ظرفیت‌های فدرال، به‌ویژه نیروهای نظامی، همچنان کمک‌ها را بر مبنای منافع موردی و نه یک تعهد جهانی هدایت می‌کند؛ الگویی که از نظر تحلیل‌گران غربی یادآور سیاست خارجی «معامله‌محور» ترامپ است که در آن کمک‌رسانی مانند هر ابزار دیگر، کارکردی مشروط و هدفمند دارد.

با این حال، بسیاری از ناظران اذعان می‌کنند که بخشی از موفقیت عملیات امدادی اخیر ربطی به تغییرات ساختاری نداشته و بیشتر حاصل توان حرفه‌ای متخصصان آمریکایی است که با وجود محدودیت‌های اداری و فشارهای سیاسی، همچنان ظرفیت حفظ واکنش سریع را دارند. اما پرسش اصلی پابرجاست: آیا این اقدام نشانه بازگشت پایدار آمریکا به نقش جهانی در کمک‌رسانی است یا صرفاً یک حرکت تاکتیکی در منطقه‌ای حساس که هدف آن ارسال پیام سیاسی، مدیریت رقابت‌ها و تثبیت نفوذ ایالات متحده بوده است؟ پاسخ غالب تحلیل‌گران این است که عملکرد دولت ترامپ در حوزه کمک‌های خارجی همچنان موردی، سیاسی و تابع محاسبات ژئوپولیتیکی است و انتظار یک تغییر پایدار در سیاست امدادی آمریکا، دست‌کم در کوتاه‌مدت، واقع‌بینانه نیست.

مطالب مرتبط
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

10 − نه =