به نام خداوند بخشنده مهربان. ستایش مخصوص خداوند، پروردگار جهانیان است. درود و سلام بر اشرف مخلوقات، سرور ما، محبوب ما و رهبر ما، ابوالقاسم محمد، و بر خاندان پاک و پاکیزهاش، یاران برگزیده و صالحش، و بر همه پیامبران، صالحان و شهدا تا روز قیامت.
درود و رحمت و برکات خداوند بر شما باد.
ما در وفاداری به علمای شهید در جشنواره علمای شهید، خون و مرکب این جشن ویژه که از طریق آن میخواهیم این جنبش عظیم را که بر مسیر و زندگی ما تأثیر گذاشته است، درک کنیم، گرد هم میآییم. ما در مورد علما صحبت خواهیم کرد و سپس به طور کلی در مورد اوضاع سیاسی بحث خواهیم کرد. در اینجا، باید عمیقترین قدردانی خود را از بخش فرهنگی حزبالله که این عنوان و این جشنواره را برای بزرگداشت و تجلیل از آن شهدای صالح انتخاب کرده است، ابراز کنیم.
این جشنواره، جشنواره خون و مرکب است؛ خون چراغ زندگی ماست و مرکب راهی است که در آن گام برمیداریم. آنها با جان، مال و هر آنچه داشتند، جهاد کردند و هر چه داشتند بخشیدند و خداوند پاداش بیحد و حصری به آنها داد.
آنها چراغهای هدایت برای نسلهای آینده هستند، همیشه در زندگی روزمره ما حضور دارند و آینده نسلهای ما را شکل میدهند. خون آنها در زمان برداشت، رسیده و آموزههایشان شکوفا شده و تداوم خود را نوید میدهد. آنها بذرافشان زمین، باران آسمان و آهنگ زندگی هستند که با آهنگ توحید، نبوت و امامت تنظیم شدهاند.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمود: «علما تا زمانی که زمان باقی است، باقی میمانند؛ صورتهای فیزیکی آنها از بین رفته است، اما الگوی آنها در قلبهای ما باقی است.»
میراث آنها به مردان و زنان مؤمنی منتقل شده است که در مسیر پیمان، با هم سفر میکنند و امواج شکوه انسانی را در باشکوهترین تجسم خلافت خدا در زمین طی میکنند. از من، پیمانی برای تداوم و بشارت برای آینده؛ از مبارزان مقاومت، پیمانی برای پایداری و پیروزی؛ و از خانوادهها و همه کسانی که به شما ایمان دارند و شما را دوست دارند، سوگندی برای پایداری، وفاداری و شرافت.
تعداد علمای عمامهداری که در نبرد شجاعان به شهادت رسیدند به پانزده نفر رسید؛ تعداد طلاب علوم دینی شهید که عمامه نداشتند به چهل و یک نفر رسید؛ و تعداد شهدایی که از فرزندان علما بودند به سی و نه نفر رسید.
در صدر علمای عمامهدار، سید شهدای امت، سید حسن نصرالله، رضوان الله علیه، و پس از او سید هاشم صفی الدین قرار داشت.
نام علمای باقی مانده را با احترام، تکریم و تبریک به آنها ذکر میکنم:
عالم شهید شیخ عبدالمنعم مهنا، شهید سید ابراهیم حسن یاسین، شهید سید محمد عارف صالح، شهید سید هشام عبدالامیر نورالدین، شهید شیخ احمد ریاض الاوطه، شهید شیخ امین علی سعد، شهید شیخ حسین احمد یونس، شهید شیخ حسین طلال جفال، شهید شیخ عبده بنیامین ابوریه و شهید شیخ علی حسن. ابوریه، شیخ علی حسین سیف الدین شهید، شیخ طلحه یوسف زین الدین شهید، شیخ محمد خلیل حمادی شهید.
پانزده نفر از علمای عمامه به سر در نبرد دلیران به طرق مختلف و در مکانهای مختلف به شهادت رسیدند.
و در اینجا، به عنوان تبرک و یادآوری، باید از دو عالم شهید برجسته، شیخ راغب حرب و سید عباس الموسوی، به عنوان پیشگامان این راه یاد کنیم.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «در روز قیامت، مرکب علما با خون شهدا سنجیده میشود و مرکب علما بر خون شهدا برتری دارد.»
خداوند متعال آنها را رحمت کند و درجات آنها و همه شهدا را بالا ببرد.
ثواب قرائت سوره مبارکه فاتحه را به همراه صلوات بر محمد و آل محمد به روح آنها تقدیم میکنیم.
علما از طریق نقش و مسئولیت خود در آموزش، پرورش و رهبری به سوی اهداف والا، خود را متمایز کردند. آنها جوامع خود را بر اساس اصل جهاد، که پایه و اساس پروژه الهی است، پرورش دادند. این جهاد علیه دشمن داخلی – شیطان نفس و هوس – و علیه دشمن خارجی – ظالمان، ستمگران و اشغالگران – انجام میشود.
جهاد برای نظام تربیتی اسلامی ما اساسی است. به کسانی که جهاد اصغر را به پایان رساندهاند و هنوز جهاد اکبر را باید انجام دهند، خوش آمدید.
آنها پرسیدند: “جهاد اکبر چیست، ای رسول خدا؟” او پاسخ داد: “جهاد علیه نفس”.
ما درگیر دو جهاد هستیم: جهاد علیه نفس و جهاد علیه دشمن، و آنها به هم پیوسته هستند. در اینجا نقش اساسی علما در آموزش ما در مورد جهاد، برای حفاظت از بشریت و پرورش اخلاق، ارزشهای والا و زندگی خوب در درون خود و زندگی ما نهفته است.
هدف از فرستادن پیامبران چه بود؟ و بر این اساس، علمای ما کار کردند.
خداوند متعال فرمود: «ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند. و آهن را نازل کردیم که در آن قدرت و منافع زیادی برای مردم است و تا خدا بداند چه کسی او و رسولانش را در نهان یاری میکند. همانا خدا قدرتمند و شکستناپذیر است.»
این بدان معناست که علما در آموزش و پرورش، در برقراری عدالت در میان مردم و در استفاده از آهن برای مقابله با دشمنان و جلوگیری از تحمیل آموزهها و شرایط خود بر بشریت نقش دارند.
علما خود را به عنوان شهید و فرزندانشان را به عنوان شهید تقدیم کردهاند و همیشه در خط مقدم هستند. آنها در میان مردم، با آنها و در میان آنها زندگی کردند.
این نقطه قوت حزبالله است: این حزب رابطهای سازمانیافته برای پروژه پیام الهی برای بشریت – اسلام – در میان اقشار مختلف آن ایجاد کرد؛ بین علما و مردم، به گونهای که احساس میکنیم آنها با یک جامعه، یک دیدگاه و یک مسیر روبرو هستند.
علما و خود حزبالله، این روش را از علمای بزرگ الهام گرفتند، روشی که امام خمینی (ره) آن را تدوین کرد و امام خامنهای (مدظلهالعالی) سایهاش را مستدام داشت. اجرای آن توسط امام موسی صدر (ره) به عنوان یک جنبش مقاومتی و اجتماعی پایهگذاری شد و سید شهیدان امت، سید حسن نصرالله (ره) مسیر آن را بیشتر مشخص کرد.
علمای ما در ایجاد اصالت، شرافت، کرامت، حیات طیبه و پروژه مقاومت موفق بودهاند.
بسیاری در لبنان و خارج از کشور از اینکه چگونه حزبالله توانست مسیر خود را با توجه به تصور رایج مبنی بر اینکه افراد مذهبی خود را از زندگی منزوی میکنند، از دیگران فاصله میگیرند و قادر به تعامل یا معاشرت با آنها نیستند، شکل دهد، شگفتزده شدند. با این حال، حزبالله خود را از طریق روشهایش متمایز میکند و از حمایت مردمی قابل توجه و تأثیرگذاری برخوردار است. این حمایت مردمی موضوع بحث و مطالعه است: چگونه مردان و زنان جوان، کودکان، مردان، زنان و سالمندان – همه اقشار جامعه – به این شکل منحصر به فرد و جذاب دور حزبالله جمع میشوند؟ همه اینها از یک سو به دلیل خود پروژه اسلامی و از سوی دیگر به دلیل رویکرد صحیحی است که علما، واعظان و روشنفکران در این راستا ارائه میدهند. بنابراین، این حمایت مردمی یک پدیده طبیعی است، زیرا با فطرت انسان همسو است و تجربهای صادقانه، صادقانه و فداکارانه را با هدف منفعت بشریت ارائه میدهد. این تفسیر صحیح اسلام است، تفسیری که تفسیرهای نادرست و اعمال گمراهکنندهای را که برخی در مراحل مختلف تاریخ ما مرتکب شدهاند، رد میکند. ما، به عنوان حزبالله، بر اساس کمال دین عمل میکنیم: «امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین برای شما پسندیدم.» ما به اصول اسلام پایبندیم و به جهاد در راه خدا به عنوان راهنمایی برای بشریت اعتقاد داریم: «و کسانی که در راه ما جهاد کنند، قطعاً آنها را به راههای خود هدایت خواهیم کرد. و خداوند با نیکوکاران است.» ما برای اخلاق نیکو تلاش میکنیم: «من فقط برای کامل کردن اخلاق نیکو فرستاده شدهام»، همانطور که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود. ما به اصول مشترک ایمان داریم: «بگو: ای اهل کتاب، بیایید به سوی کلمهای که بین ما و شما یکسان است، که جز خدا را نپرستیم و چیزی را با او شریک نکنیم و یکدیگر را به جای خدا به خدایی نگیریم.» ما همچنین بر اساس حدیث معروف پیامبر صلی الله علیه و آله بر اساس عشق به وطن تربیت شدهایم: «عشق به وطن از ایمان است.» و امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: «کشورها با عشق به وطن آباد میشوند.» ما به آزادی اعتقاد داریم: آزادی انتخاب، آزادی تأسیس دولت، آزادی بیان و آزادی عقیده. امام حسین علیه السلام در کربلا خطاب به طرف مقابل فرمودند: «اگر دین ندارید و از روز قیامت نمیترسید، حداقل در این دنیا آزاده باشید.» اینها آموزههایی است که ما به آنها عمل کردهایم و اینها آموزههایی است که علمای ما بنا نهادهاند، کسانی که نقش عمدهای در پیشبرد این مسیر، حفظ این پایداری و ایجاد این جهت داشتند و پایه و اساس یک رویکرد منحصر به فرد و متمایز را بنا نهادند.
البته امروز که حزبالله توانست این الگوی اصلاحشده و پیشگام را ارائه دهد، لبنان و کل منطقه را تحت تأثیر قرار دهد و تجربهای بینظیر در سطوح ملی، منطقهای و بینالمللی، بهویژه در مقابله با دشمن اسرائیلی، ارائه دهد، مورد توجه قرار گرفت. در نتیجه، جهان مستکبر، منحرف و مستبد در پی تضعیف، حذف و مقابله با مقاومت برآمد، زیرا مقاومت، پروژهای دگرگونکننده است که مظهر میهنپرستی، آزادی، استقلال، کرامت، انسانیت، شرف و اخلاق است. این افراد نمیخواهند ما و شهروندان این زندگی را داشته باشند، زیرا نظم جهانی بر این فرض استوار است که قدرتمندان، ضعیفان را سرکوب میکنند و سعی میکنند آنها را کنترل کنند تا بتوانند شرایط خود را تحمیل کنند و از نظر اقتصادی، فرهنگی و سیاسی از کل جهان برای منافع خود سوءاستفاده کنند. تجربه منحصر به فرد حزبالله در همین نکته نهفته است.
آیا میتوان تصور کرد که حزبالله بتواند با دیگران همزیستی داشته باشد؟ معلوم شد که این حزبالله است که میتواند با دیگران همزیستی داشته باشد؛ در واقع، این یک نیروی محوری برای تعامل و گرد هم آوردن دیگران است. به یاد دارم در سال ۱۹۹۷، وقتی در حال بررسی چگونگی گسترش مقاومت و متحد کردن همه مبارزان شریف مقاومت از احزاب، نیروها و افراد مختلف بودیم، نیاز به ایجاد یک چارچوب داشتیم. پیش از این، چیزی به نام جنبش ملی وجود داشت که با حمله اسرائیل به پایان رسید. تلاشها برای تشکیل یک جبهه ملی برای مقاومت در برابر دشمن اسرائیلی همچنان ادامه داشت، اما این تلاشها پراکنده بودند. در نتیجه، با گذشت زمان، دیگر یک چارچوب ملی متحد وجود نداشت. در سال ۱۹۹۷، ما در نظر گرفتیم که چگونه این نیروها را متحد کنیم. ما جلسهای از احزاب و نیروهای ملی تحت پرچم مقاومت تشکیل دادیم. سکولارها، کمونیستها، مسیحیان، مسلمانان و گروههای مختلف دیگر گرد هم آمدند و ما در این جلسه نقش مهمی داشتیم. این بدان معناست که حزبالله توانست به بخش جداییناپذیری از جنبش مقاومت جامع لبنان تبدیل شود که همه نیروها را در بر میگیرد و با آن همکاری کند.
حزبالله توانست در سال ۲۰۰۶ با مهمترین جنبش سیاسی مسیحی رابطه برقرار کند و با جنبش میهنپرستان آزاد، الگویی برای اتحادی ارائه داد که میتوانست بین حزبالله و یک نیروی مسیحی تأثیرگذار در صحنه سیاسی، بر اساس اعتقادات مشترک در مورد مسائل ملی و احیای لبنان، وجود داشته باشد. بنابراین، حزبالله، با تجربه خود، نه منزوی بود و نه دیدگاههای خود را به کسی تحمیل میکرد؛ بلکه همیشه همکاری و گشودگی داشت و یک الگوی اسلامی پیشگام ارائه میداد. این الگو غرب، افراطگرایان و اسرائیلیها را خشمگین کرد و سپس حملاتی را علیه آن آغاز کردند. و البته همه کسانی که نمیخواهند صداقت، پاکی، عزت، شرف و میهنپرستی در هیچ گروهی ظهور کند، حملات خود را به بهانههای مختلف آغاز کردند. اما خدا را شکر، این تجربه پیشگامانه بوده است.
امروز، هنگامی که جناب پاپ به لبنان آمدند، پیشاهنگان امام مهدی حزبالله، عجل الله تعالی فرجه الشریف، به همراه افراد دیگر، هزاران نفر در جاده فرودگاه از ایشان استقبال کردند. آنها با برخی از کودکان مصاحبه کردند؛ به خدا قسم میتوانیم بگوییم که آنها را به صف کردند و مرتب کردند، بنابراین هیچ کس نمیتواند بداند چه افکار یا اعتقاداتی دارند. اما وقتی رسانههای عربی و خارجی میآیند و با یک پسر یا دختر ۸، ۹ یا ۱۲ ساله مصاحبه میکنند و میگویند: “من یک میهنپرست هستم.” میگویند: “من عاشق پاپ هستم.” میگویند: “میخواهم با مسیحیان همکاری کنم.” میگویند: “ما در یک کشور هستیم و یک جهت را دنبال میکنیم.” این بدان معناست که آموزشی که ما در پیشاهنگیهایمان، در مدارسمان، در جلسات داخلیمان ارائه میدهیم، نوعی آموزش است که برای ما به عنوان یک تجربه قابل توجه و بسیار مهم از نظر صداقت، وحدت ملی و همکاری با همه برجسته است.
این تجربه است. حزبالله بیانیهای به پاپ صادر کرد. طبیعی است که آنها بیانیهای صادر کنند، از او چیزهایی بخواهند و از او به خاطر چیزهایی تشکر کنند. با این حال، برخی از طرفهای آسیبدیده و آشفته، کمپینی را برای مخالفت با این بیانیه به راه انداختند. چرا با این بیانیه مخالفت میکنید؟ ما یک دیدار داریم؛ بروید و روی این دیدار تمرکز کنید. در واقع، آنها با این بیانیه مخالفت میکنند زیرا آن را عمیقاً طنینانداز یافتهاند، تأثیر خود را گذاشتهاند و تصویری درخشان از حزبالله در واقعیت لبنان ارائه دادهاند. آنها از هر طرف برای کاهش یا تحریف این تصویر تلاش میکنند. آنها نمیتوانند. چه کسی میخواهد چهره گروهی را که جنگید، فداکاری کرد و خون خود را برای رسیدن به جایگاه برجسته در برابر جهان داد، خدشهدار کند؟ چه کسی میخواهد چهره مردمی را که سرشار از قدرت، روحیه، میهنپرستی و آرزوی قرار گرفتن در جایگاه افتخار هستند، خدشهدار کند؟ این موضوع روی صفحه نمایش برای همه آشکار است. چه کسی میتواند با این اظهارات کودکان، این صحنهها و این کلماتی که در آسمان غرور، عزت، میهنپرستی، آزادی و وفاداری میدرخشند، مقابله کند؟ هیچ کس نمیتواند. بنابراین، خدا را شکر، این یک تجربه شگفتانگیز، مهم و تأثیرگذار است. در هر صورت، اگر ما اینقدر تأثیرگذار نبودیم، این تیرها از هر طرف نمیآمدند. اما در نهایت، به شما میگویم: همه این تیرها خواهند شکست و فقط عزم، قدرت و انرژی ما را افزایش خواهند داد، زیرا ما گروهی هستیم که به خداوند متعال ایمان داریم و توسط علمای الهی که این مسیر را برای خیر بشریت ترسیم کردهاند، پرورش یافتهایم و این در هر مرحله آشکار خواهد شد.
درود و سلام بر محمد و آل محمد. حال،
بیایید به موضوع سیاسی بپردازیم و به سه نکته بپردازیم:
اول، طبیعی است که اختلافات سیاسی در درون ملت وجود داشته باشد. چگونه این اختلافات سیاسی را مدیریت کنیم؟ ما باید آنها را طبق قانون اساسی، نظام قوانین، حقوق و وظایف مدیریت کنیم و در مورد چگونگی همگام شدن و پیگیری در چارچوبی که اختلاف داخلی در مورد بهبود شرایط برای ساختن دولت است، نه در مورد اینکه برخی در داخل ابزار برخی در خارج هستند یا برای ترویج پروژه اسرائیل تلاش میکنند، توافق کنیم. بنابراین، ما با همه برای ساختن دولت و آزادسازی سرزمین همکاری میکنیم. این رویکرد ماست، این کار ماست و سابقه ما به وضوح این را ثابت میکند. ما به تأیید کسی نیاز نداریم. ما برای اثبات خودمان کار نمیکنیم؛ ما برای خشنودی خداوند متعال کار میکنیم. بنابراین، منتظر تأیید کسی نیستیم. و به کسی هم تأیید خود را نمیدهیم. ما خود را در موقعیتی قرار نمیدهیم که بگوییم “این میهنپرستانه است و این نیست”. ما دستهبندی نمیکنیم. بنابراین، اجازه ندهیم برخی افراد در لبنان به خود اجازه دهند گواهی میهنپرستی صادر کنند در حالی که خودشان به خاطر جنایاتی که مرتکب شدهاند، به خاطر کشتار در خیابانها، جادهها و جاهای مختلف دیگر، نیاز به تبرئه دارند. آنها جنگهای داخلی به راه انداختند و سابقه تاریکی دارند. این افراد در موقعیتی نیستند که چنین گواهیهایی بدهند. برادر من، آنها حداقل باید برای خیر خودشان سکوت کنند تا کسی انگشت اتهام را به سمت آنها نشانه نگیرد. بنابراین، ما نه به کسی تأیید خود را میدهیم و نه تأیید کسی را از کسی میپذیریم. بگذارید مردم مستقیماً قضاوت کنند و بر اساس تجربه خود حمایت یا مخالفت خواهند کرد. در هر صورت، انتخابات پارلمانی میزان محبوبیت و روند کلی را آشکار میکند و داور نهایی همه ایدهها و ارزیابیها است.
ثانیاً: لبنان با تجاوز توسعهطلبانه خطرناکی از سوی اسرائیل مواجه است که باید با تمام قوا با آن مقابله شود. برخی میگویند اسرائیل خواستههایی دارد. برادر من، تو چه میگویی؟ آیا تو وکیل اسرائیل هستی؟ آیا تو نماینده اسرائیل هستی؟ آیا از اسرائیل حقوق میگیری؟ برادر من، چرا آن را توجیه میکنی؟ نتانیاهو میگوید: «من اسرائیل بزرگ میخواهم.» تو میگویی: «نه، این فقط لفاظی است، حرفهای کلی؛ او منظوری ندارد.» بنابراین میگویم: توجه کنید. این اظهارات اسرائیل از کل تاریخ از آغاز اشغال در منطقه ما جدا نیست. اسرائیل توسعهطلب است. اگر در هر زمانی دیدید که نزدیک شد و سپس عقبنشینی کرد، فقط به این دلیل عقبنشینی کرد که نتوانست آنچه را که اشغال کرده بود هضم کند. در سال ۱۹۸۲، به پایتخت رسید و حتی پس از ۱۸ سال تا زمان حمله مقاومت، آنجا را ترک نکرد. اگر حملات مقاومت نبود، آنجا را ترک نمیکرد. شهرکسازی میکرد و کارهای زیادی در لبنان انجام میداد. و امروز به شما میگویم: این دشمن، دشمن توسعهطلب است. به توافق پایبند نبود. لبنان به توافق پایبند بوده است، مقاومت لبنان به آن پایبند بوده است، اما اسرائیل پایبند نبوده است و تجاوز آن ادامه دارد. این حملات مربوط به سلاحهای حزبالله یا مقاومت نیست؛ خیر، این حملات با هدف اشغال تدریجی لبنان و ایجاد «اسرائیل بزرگ» از طریق لبنان انجام میشود.
ما با دولت لبنان همکاری میکنیم و میگوییم که دیپلماسی را برای پایان دادن به تجاوز و اجرای توافق انتخاب کرده است و ما از ادامه این مسیر توسط آن حمایت میکنیم. آمریکا و اسرائیل حق ندارند در نحوه مدیریت امور داخلی ما دخالت کنند. آنها در جایگاهی نیستند که بگویند: «شما، دولت لبنان، انحصار سلاح را اعلام کردهاید و ما شما را زیر نظر خواهیم گرفت تا ببینیم چگونه این انحصار را اجرا میکنید.» به شما ربطی ندارد که ما در لبنان چه تصمیمی میگیریم، در لبنان چه میکنیم، در لبنان بر سر چه چیزی توافق میکنیم یا در لبنان بر سر چه چیزی اختلاف نظر داریم. اسرائیل و آمریکا حق دخالت ندارند. نقش آنها صحبت در مورد توافق و تعهداتی است که لبنان به آنها داده و آنها به لبنان دادهاند. بگذارید آنها بروند و آنچه را که موظف به انجام آن هستند، اجرا کنند. مرزهایی که ما باید در تمام روابط خود، به عنوان دولت لبنان، با دشمن اسرائیلی، رعایت کنیم، مرزهای توافقی است که منحصراً مربوط به منطقه جنوب رودخانه لیتانی است. چیزی به نام «فراتر از رودخانه لیتانی» وجود ندارد. همه مسائل دیگر بر عهده خود لبنانیها است. قطعنامه ۱۷۰۱ موضوعی است که لبنانیها باید بین خود حل و فصل کنند. آنها کسانی هستند که آن را اجرا میکنند، آنها کسانی هستند که گامهای لازم را برمیدارند و آنها کسانی هستند که پارامترهای عملی را تعیین میکنند. اسرائیل و آمریکا در این مورد حرفی برای گفتن ندارند: آنها در مورد سلاحها، در مورد بازسازی تواناییها، در مورد استراتژی دفاعی و در مورد اختلافات، توافقات و نظرات مردم لبنان حرفی برای گفتن ندارند. بگذارید آنها کنار بنشینند. ما بین خودمان به تفاهم خواهیم رسید. اما اینکه آنها اراده خود را تحمیل کنند، شرایط را دیکته کنند و اوضاع را کنترل کنند، غیرقابل قبول است.
بعد میخواهم چیزی به شما بگویم: امروز، وقتی اسرائیل و آمریکا میگویند میخواهند حزبالله را خلع سلاح کنند، آیا فقط به صحبت کردن در مورد خلع سلاح راضی میشوند؟ از ما میپرسند: “برادر، مشکل چیست؟” آنها خلع سلاح میخواهند. و ما، در سطح ملی، خلع سلاح میخواهیم. میشنوید چه میگویند؟ آنها خلع سلاح میخواهند، اما همچنین کاهش بودجه، عدم ارائه خدمات، تعطیلی مدارس و بیمارستانها، ممانعت از بازسازی، جلوگیری از کمکهای مالی، تخریب خانهها و مصادره تمام بودجه و منابع را نیز میخواهند. به عبارت دیگر، آنها میخواهند موجودیت ما را از بین ببرند. آیا سعی دارید ما را متقاعد کنید که مسئله صرفاً خلع سلاح است و اوضاع لبنان حل خواهد شد؟ هیچ چیز در لبنان حل نخواهد شد. علاوه بر این، ما خلع سلاح را رد میکنیم، پس چگونه میتوانیم چیز دیگری را بپذیریم؟ بگذارید برای شما روشن شود: ما از خود، خانوادههایمان و کشورمان دفاع خواهیم کرد. ما آمادهایم همه چیز را فدا کنیم و تسلیم نخواهیم شد. عزم ما فقط قویتر خواهد شد و ما تسلیم نخواهیم شد. ما در کنار خانوادههایمان، مجروحان و زندانیانمان خواهیم ایستاد. ما مظهر فداکاری، شرافت و صبر هستیم. اجازه ندهیم کسی ادعا کند که این یک مسئله ساده است. نه. ما به عهد و میراث شهدایمان پایبند خواهیم بود و عقبنشینی نخواهیم کرد. بگذارید روشن باشد: ما هیچ اهمیتی به نوکران اسرائیل نخواهیم داد، و هیچ اهمیتی به اسرائیل یا آمریکا نخواهیم داد. ما به کسانی از شهروندان و نیروهای سیاسی خود که مایل به بحث و همکاری در چارچوب یک استراتژی ملی واحد هستند که همه ما بر آن توافق داریم، گوش خواهیم داد. این تنها گزینه روی میز است؛ هیچ چیز دیگری ممکن نیست. به همین ترتیب، ما در را به روی کسانی که پروژه اسرائیل را رد میکنند، باز خواهیم کرد و با آنها نیز بحث خواهیم کرد. ما درها را نخواهیم بست، اما بر اساس عزت، افتخار و استقلال و حفظ تواناییهای دفاعی خود. این یک توانایی دفاعی است که هیچ کس در جهان نمیتواند ما را از آن محروم کند و ما نمیتوانیم مانع از ایستادگی ما در برابر کسانی شویم که به ما حمله میکنند. این یک مسئله حل شده و نهایی برای ماست. بگذارید آنها چیزهای دیگری را امتحان کنند. بگذارید بروند و گروههای شکستخورده را پیدا کنند تا با آنها در این مورد بحث کنند.
سوم: دولت لبنان باید به وظایف خود عمل کند. اولین وظیفه آن محافظت از حاکمیت، ساختن کشور و اقتصاد و خدمت به مردم است. اول، بگذارید به وظایف خود ادامه دهد. ما از این دولت انتظار داریم که قهرمانی و دستاوردهای خود را در متوقف کردن تجاوز و آزادسازی کشور نشان دهد. گزارشی از دوران تصدی خود به ما ارائه دهید: برای مقابله با تجاوز چه کردهاید؟ برای آزادی زندانیان چه کردهاید؟ برای بازسازی چه کردهاید؟ برای ارائه خدمات به مردم چه کردهاید؟ در اقتصاد کشور کجا پیشرفت کردهاید؟ بروید و روی این موارد کار کنید و از اظهارات خطاب به بیگانگان برای خشنود کردن آنها یا به رخ کشیدن تواناییهای خود دست بردارید. به شما میگویم: اینقدر خودنمایی نکنید، زیرا تواناییهای شما فقط زمانی واقعاً قابل توجه و مؤثر است که ما، شما و همه نیروهای ملی در مقابله با اشغالگر متحد باشیم. دولت چیزی برای ارائه ندارد. چرا اینگونه رفتار میکنید؟ بیایید با هم کار کنیم تا مردم لبنان در برابر دشمنان خود متحد شوند.
در مورد موضوع گنجاندن یک رئیس غیرنظامی در کمیته آتشبس، این اقدام آشکارا با تمام بیانیهها و مواضع رسمی که تصریح میکردند مشارکت هر غیرنظامی در این سازوکار منوط به توقف خصومتها توسط دشمن است، در تضاد است. پس، آیا خصومتها متوقف شدهاند؟ آیا این شرط را پذیرفتید؟ آیا امتیاز بلاعوض دادید؟ این امتیاز نه موضع دشمن، نه تجاوز آن و نه اشغال آن را تغییر نخواهد داد. و شما اینجا هستید: نماینده غیرنظامی رفت و ملاقات کرد، فشار و تجاوز نظامی افزایش یافت و تجاوز بیوقفه ادامه یافت. اسرائیل میخواهد بگوید: میخواهد شما زیر آتش باشید. آمریکا میخواهد شما زیر آتش باشید. بنابراین، هر گامی که برمیدارید فقط بخش جداییناپذیری از خواستههای اسرائیل خواهد بود و لبنان هیچ خواستهای از خود نخواهد داشت. آیا این چیزی است که شما میخواهید؟ ما این اقدام را یک اشتباه اضافی میدانیم که به گناه تصمیم ۵ آگوست اضافه شده است. باشد که خداوند لبنان را از چیزی بدتر محافظت کند.
برادر من، تجدید نظر کن. به جای برداشتن گامهایی که به شما قدرت میدهد و به دستاوردهایی دست مییابد، امتیازاتی میدهید که با اسرائیل کارساز نخواهد بود. در هر صورت، فرصت هنوز وجود دارد. میتوانید بر اصل «اسرائیل باید آتشبس کند» بایستید. میتوانید گامهایی برای بازسازی بردارید و آنها را به اسرائیل ارائه دهید. میتوانید بر اساس این اصل که تا زمانی که اسرائیل تعهدات خود را طبق توافقنامه اجرا نکند، اجازه هیچ امتیاز دیگری را نمیدهیم، به یک تفاهم داخلی برسید. در هر صورت، ما در حزبالله سهم خود را انجام دادهایم. ما به دولت اجازه دادیم تا حاکمیت خود را در چارچوب توافقنامه اعمال کند و مطمئن باشید که وقتی متحد باشیم، آنها نمیتوانند کاری انجام دهند. ما پس از توافقنامه، با وجود همه این تجاوزات، یک سال کامل پایداری در پیش داریم. این ثابت میکند که اگر محکم بایستیم، میتوانیم بایستیم و استقامت کنیم. توجه داشته باشید، و شما این را میدانید. لبنان مانند یک کشتی است؛ همسویی با اسرائیل به معنای غرق کردن کشتی است و سپس همه غرق خواهند شد. امیدوارم گامهای خود را با دقت بررسی کنیم و به این واقعیت تکیه کنیم که فقط یک مشکل در لبنان داریم: تجاوز اسرائیل. ما ابتدا باید با این تجاوز متحد شویم و سپس هر چیز دیگری مسیر و راهحلهای خود را خواهد داشت.
درود، رحمت و برکات خدا بر شما باد.
روابط رسانه ای حزب الله،
جمعه 5 دسامبر 2025
/ 14 جمادی الثانی 1447 ق.
