در ارزیابی منتشرشده از سوی اندیشکدههای آمریکایی و رسانههای غربی، سفر اخیر محمد بنسلمان به واشنگتن و گفتوگوهای او با دونالد ترامپ نشاندهنده آغاز مرحلهای تازه در معماری روابط آمریکا و عربستان است؛ مرحلهای که از الگوی کلاسیک نفت در برابر امنیت فاصله گرفته است و به سمت دیپلماسی مبتنی بر تکنولوژی، سرمایهگذاری سنگین و همکاریهای دفاعی سطحبالا حرکت میکند.
تحلیلها نشان میدهد که بخش عمده مذاکرات پشت درهای بسته، معطوف به توافق دفاعی بلندمدت بوده است؛ توافقی که هم نفوذ امنیتی واشنگتن در خلیج فارس را تقویت میکند و هم ریاض را وارد چرخهای از خریدهای نظامی میکند که شامل تانکها و تجهیزات سنگین است و احتمالاً بعدها راه را برای انتقال سامانههای پیشرفتهتر باز میکند.
اما موضوعی که بسیار مهم است و باید به آن توجه شود، و همچنین کارشناسان آمریکایی به آن اذعان میکنند این است که این مسیر ساده نیست؛ زیرا فروش تسلیحات پیشرفته مانند F-35 به عربستان، تحت محدودیت «حفظ برتری کیفی نظامی اسرائیل» قرار دارد. بنابراین هرگونه انتقال فناوری باید در حدّی باشد که موجب اختلال در موازنه مدنظر واشنگتن نشود.
در کنار محور دفاعی، یکی از ستونهای توافق تازه همکاری ساختاری در فناوریهای پیشرفته است. ریاض خواهان دسترسی سازمانیافته به زیرساختهای هوش مصنوعی، پردازندههای پیشرفته و مدلهای زبانی است؛ در حالی که آمریکا تلاش میکند این همکاری را تحت خطوط قرمز امنیتی مدیریت کند تا امکان انتقال غیرمجاز فناوری به رقبا ــ بهویژه چین ــ بهوجود نیاید. تحلیلگران غربی معتقدند این بخش از توافق اگرچه سودآور و راهبردی است، اما از نظر امنیت ملی آمریکا بسیار حساس است و نیازمند سازوکارهای کنترلی قوی خواهد بود.
همزمان بنسلمان تعهد داده است که سرمایهگذاریهایی در مقیاس صدها میلیارد دلار در اقتصاد آمریکا انجام دهد؛ اقدامی که واشنگتن آن را بخش کلیدی روابط اقتصادی آینده میداند. اما رسانههای غربی یادآور میشوند که با وجود تبلیغات سنگین درباره سرمایهگذاری یک تریلیون دلاری، بخش عمده این وعدهها ممکن است بیشتر جنبه سیاسی داشته باشد تا قابلیت اجرایی کامل. محدودیت منابع صندوقهای دولتی سعودی، هزینههای عظیم پروژههای داخلی مانند نئوم، و شکافهای ساختاری در اقتصاد عربستان، همگی در تحقق این تعهدات ابهام ایجاد میکنند.
در سطح انرژی نیز آمریکا و عربستان به سمت چارچوب مشترک در انرژی هستهای غیرنظامی و مواد معدنی راهبردی حرکت کردهاند؛ چارچوبی که هدف آن اتصال سرمایه سعودی با زنجیرههای تولید حساس در آمریکا است. رسانههای آمریکایی اشاره میکنند که این همکاری، بخشی از رقابت واشنگتن با پکن برای کنترل مواد معدنی حیاتی محسوب میشود و ریاض نقش سرمایهگذار کمکی را برای ایالات متحده ایفا میکند.
در نگاه کلی، تحلیلگران غربی معتقدند این توافق تازه، دیپلماسی کسبوکار را به جای دیپلماسی امنیتی سنتی نشانده است. به معنای اینکه آمریکا به دنبال تأمین مالی طرحهای داخلیاش، جذب سرمایه سعودی، و کنترل فناوریهای حساس است؛ و در طرف دیگر عربستان میخواهد با خرید فناوری، تسلیحات و حمایت سیاسی، مسیر تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ منطقهای را هموار کند.
با وجود این، کارشناسان هشدار میدهند که این شراکت جدید خالی از چالش نیست؛ بلکه محدودیتهای قانونی آمریکا در فروش تسلیحات، ریسکهای امنیتی انتقال فناوری پیشرفته، رقابتهای ژئوپولیتیک با چین، و شکافهای مالی عربستان، همگی ممکن است روند توافق را کند یا حتی مختل کند.
در نهایت میتوان گفت رابطه واشنگتن و ریاض وارد مرحلهای شده است که بیش از گذشته اقتصادمحور، فناوریمحور و مبتنی بر معاملهگری راهبردی است؛ اما ثبات و دوام آن وابسته به این است که هر دو طرف تا چه اندازه بتوانند میان جاهطلبیهای بزرگ و واقعیتهای سیاسی ـ امنیتی توازن ایجاد کنند.
