
پس از دیدار جولانی با دونالد ترامپ، چشمانداز سیاسی و امنیتی سوریه نهتنها روشنتر نشده است، بلکه مجموعهای از بحرانهای حلنشده نشان میدهد که دولت جدید دمشق در عملیکردن حداقلهای خواستهشده از سوی واشنگتن با موانع جدی روبهروست. پنج نکتهای که ترامپ بهعنوان پیششرط تعامل مطرح کرد، اگرچه در ظاهر یک نقشهراه دیپلماتیک بود، اما در عمل برای جولانی تبدیل به فهرستی از چالشهایی شده که نه توان حل کامل آنها وجود دارد و نه هزینههای چشمپوشی از آن قابل تحمل است. مهمترین گرهگاه این پرونده، موضوع توافق امنیتی با رژیمصهیونیستی است؛ نقطهای که از همان ابتدا روشن بود برای دمشق نه از لحاظ داخلی قابل پذیرش است و نه از نظر منطقهای ظرفیت پیشبرد دارد. بنبست مذاکرات مرزی و تعیین تکلیف وضعیت جولان عملاً باعث شده این بند نهتنها پیشرفتی نداشته باشد، بلکه تبدیل به نقطه اختلاف اصلی بین دو طرف شود و جولانی را در وضعیتی قرار دهد که نه میتواند امتیاز بدهد و نه توان رد کامل درخواست را دارد.
در موضوع مبارزان خارجی نیز دولت وی با پارادوکسی عمیق روبهروست. بخشی از این نیروها هنوز در ساختار امنیتی و نظامی باقی ماندهاند و خروج آنها، تعادل داخلی شبکه قدرت جولانی را بر هم میزند. تردید دمشق برای حذف کامل این عناصر باعث شده واشنگتن قانع نشود که سوریه در پاکسازی منابع تهدید جدی است. حتی طرح اعطای تابعیت یا جذب رسمی برخی از آنها، که بهعنوان راهحل موقت مطرح شد، نهتنها حساسیت خارجی را برانگیخته بلکه بیاعتمادی داخلی را نیز تشدید کرده است.
بازگرداندن اعضای گروههای فلسطینی مسلح اگرچه در ظاهر با چند اقدام امنیتی آغاز شد، اما این نیز بیش از اینکه یک پیشرفت باشد، نشانهای از شکنندگی فضای دمشق است. اقداماتی مانند بازداشت یا اخراج محدود چند چهره، نتوانست پیام روشنی از توانایی دولت برای کنترل کامل این پرونده بدهد. بسیاری از شبکههای مسلح و سیاسی همچنان در خاک سوریه حضور دارند و نقش آنها در موازنههای منطقهای اجازه نمیدهد جولانی بدون هزینه سنگین آنها را کنار بگذارد.
در حوزه مقابله با داعش و جلوگیری از بازگشت آن نیز تصویری مشابه مشاهده میشود. هرچند تماسهای اطلاعاتی افزایش یافته، اما خطر سازمانیابی دوباره سلولها در مناطق حاشیهای همچنان جدی است و گزارشهایی از ضعف فرماندهی و نبود هماهنگی در عملیاتها نشان میدهد که دمشق هنوز ظرفیت عملیاتی لازم برای مدیریت یک تهدید چندلایه را بهطور مستقل در اختیار ندارد. این مشکل زمانی پیچیدهتر میشود که به مسئله مدیریت زندانهای داعش در شمالشرق میرسیم؛ جایی که وابستگی کامل به نیروهای کرد (SDF)، اختلافات سیاسی و نبود سازوکار قانونی برای انتقال مسئولیت، باعث شده این بند تقریباً متوقف بماند. دولت جولانی توان ساختاری برای ایجاد یک جایگزین کارآمد ندارد و واشنگتن نیز مایل نیست کنترل این مراکز به دست بازیگرانی بیفتد که از نظرش غیرقابل اتکا هستند.
جمعبندی شش ماه گذشته نشان میدهد سوریه در وضعیتی گرفتار شده است که در آن هیچیک از مسیرها به نتیجه روشن نمیرسد. فشار آمریکا و شروط ترامپ هنوز پابرجاست و حتی در برخی موارد سختگیرانهتر شده، اما دمشق نه توان عبور از خطوط قرمز داخلی را دارد و نه قادر است با اقدامات نمایشی واشنگتن را قانع کند. در حالی که برخی در دولت سوریه روی لغو بخشی از تحریمها حساب باز کرده بودند، اکنون احتمال آنکه روابط واشنگتن–دمشق در سطح حداقلی همکاری امنیتی محدود و مدیریت تنش باقی بماند بسیار بیشتر از سناریوی پیشرفت دیپلماتیک است. این وضعیت نشان میدهد جولانی با مجموعهای از بحرانهای نهتنها حلنشده بلکه ساختاری مواجه است؛ بحرانهایی که نه با امتیازدهی محدود رفع میشوند و نه با وعدههای سیاسی. آینده تعامل او با آمریکا در این نقطه بیش از هر زمان دیگری مبهم و شکننده است، زیرا هر گامی که برمیدارد یا کافی نیست یا هزینههایی دارد که تهران، مسکو، بازیگران فلسطینی، گروههای کردی و حتی جریانهای داخلی سوریه اجازه پرداخت آن را نمیدهند.