
در آستانه انتخابات پارلمانی عراق، میدان سیاسی این کشور با یک تقابل سرنوشتساز میان دو جریان اصلی روبرو شده است.
از یک سو، سناریوی به قدرت رسیدن (جولانی های عراق)قرار دارد که با بهرهگیری از نارضایتیهای قومی و مذهبی، در حال گسترش نفوذ در مناطق سنینشین است. از سوی دیگر، جریانهای سیاسی شیعی قرار دارند که اگرچه با شعارهای پرطمطراق مبارزه با آمریکا و اسرائیل و دفاع از استقلال عراق به میدان آمدهاند، اما کارنامه عملی آنان نشان میدهد که در عمل، پرچمداران غربگرایی و تثبیت کننده نفوذ خارجی در عراق بودهاند.
جریانهایی که به اصطلاح مدافع چارچوب شیعه در عراق، که در سالهای گذشته مسئولیتهای اجرایی متعددی را در دست داشتهاند، نه تنها دستاورد ملموسی برای جامعه شیعیان این کشور به ارمغان نیاوردهاند، بلکه با وابستگی به حامیان مالی خارجی و دنبال کردن برنامههای توسعه خیالی، عملاً به تثبیت موقعیت حاکمان فعلی و تضمین منافع اربابان غربی خود اندیشیدهاند.
این جریانها حتی برای تسلط بر رقبای سیاسی خود، حاضرند در قلب پایتخت لشکرکشی کرده و خون هموطنان شیعه خود را بریزند. این در حالی است که همین جریانها هنگامی که گروههای مقاومت شیعی اصیل مانند کتائب حزبالله و حرکه النجباء عملیات میدانی علیه پایگاههای نیروهای آمریکایی انجام میدهند، با اعمال فشارهای پشتپرد تمام تلاش خود را برای متوقف کردن این حملات به کار میگیرند تا مبادا اربابان آمریکاییشان از ادامه حضور در عراق منصرف شوند.
این گروهها برای دستیابی به توسعه خیالی خود که مسیرش را تنها از دروازههای واشنگتن میدانند حاضرند از تمامی خطقرمزهای اخلاقی عبور کنند.
در این میان، برخی کارشناسان معتقدند سکوت و انفعال مرجعیت سنتی شیعه در عراق و محدود کردن دامنه کنشگری به مسائل قشری، به طور غیرمستقیم به تقویت این جریانهای وابسته دامن زده است. این انفعال، فضای سیاسی را برای مانور جریانهای وابسته به خارج بازگذاشته و جامعه شیعی عراق را در معرض تهدیدات جدی قرار داده است.
پژوهشهای انتخاباتی نشان میدهد تحریم انتخابات توسط برخی جریانهای سیاسی ظاهراً انقلابی مانند جریان حنانه، درحالی صورت میگیرد که کردها و اهل سنت عراق با حمایت مستقیم آمریکا، به طور فعالانه در حال زمینهسازی برای به قدرت رسیدن جریانهای تندرو و ایجاد سناریوی جولانی عراق هستند. این تحریم خودخواسته، در عمل به معنای واگذاری میدان به رقبایی است که با پشتیبانی خارجی، برنامههای کاملاً متفاوتی برای آینده عراق در سر دارند.
نکته حائز اهمیت این است که جامعه بینالمللی به ویژه قدرتهای غربی، با درک این شکاف درونجبهه شیعی، تمام تلاش خود را برای عمیقتر کردن این شکاف و بهرهبرداری از آن به کار گرفتهاند. در این زمینه، میتوان به تشدید فعالیتهای دیپلماتیک غرب در اقلیم کردستان و مناطق سنینشین غرب عراق اشاره کرد.
به نظر میرسد عراق در آستانه انتخابات پیشرو، در دوراهی سختی قرار گرفته است: انتخاب بین ادامه حاکمیت جریانهای وابسته به غرب که با شعارهای فریبنده، عملاً به تضییع منافع ملی و مذهبی شیعیان ادامه میدهند، یا سپردن قدرت به جریانهای تندرویی که با پشتیبانی منطقهای و بینالمللی، برنامههای کاملاً متفاوتی برای آینده عراق در سر دارند.
این انتخاب سرنوشتساز در شرایطی صورت میگیرد که گروههای مقاومت اصیل عراق، اگرچه در میدان مبارزه با اشغالگران آمریکایی درخشیدند، اما در عرصه سیاسی با محدودیتهای زیادی روبرو هستند. فشارهای داخلی و خارجی از یک سو و کمبود منابع رسانهای از سوی دیگر، مانع از آن شده که این گروهها بتوانند نقش واقعی خود را در تعیین آینده سیاسی عراق ایفا کنند.
تداوم این وضعیت، عراق را در آستانه یک چالش وجودی قرار داده است. از دست رفتن فرصت تاریخی حاضر میتواند به معنای بازگشت دوباره میدان به جریانهای وابسته یا ظهور جریانهای افراطی باشد که ثبات کل منطقه را با خط روبرو خواهند کرد.