بین الملل 21 آبان 1404 - 4 هفته پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد! 🖨️ چاپ
0

رژیم‌صهیونیستی در پی انتقال فشار از سوریه به لبنان و عراق

6243302

در اظهارات گزارش‌شده از جولانی مبنی بر راندن نیروهای مقاومت از سوریه و نیز تأکیدش بر نیاز راهبردی به روسیه، دو پیام موازی وجود دارد: اول تلاش دمشق برای نشان دادن استقلال عمل و بازسازی حسنِ نمایشیِ کنترل داخلی؛ و دوم اعتراف به وابستگی راهبردی به بازیگری کلیدی شبیه روسیه که می‌تواند در صحنه بین‌المللی برای دمشق ضمانت سیاسی و دیپلماتیک فراهم کند. بر اساس این روایت، سوریه عملاً خطی حفاظی در برابر هرگونه فشار مستقیم خارجی می‌کشد و می‌کوشد با ترکیب «نمایش کنترل» و «دیپلماسی با مسکو» از خود پاسداری کند.

در عین حال، از منظر منطقه‌ای، آنچه محل نگرانی است این است که رژیم صهیونیستی ممکن است پس از گرفتن اطمینان نسبی درباره ثبات سوریه یا کاهش مستقیم تهدید از آن سو، تمرکز عملیاتی‌اش را به عراق و لبنان منتقل یا تشدید کند. اگر واقعاً تسلیحاتی همچنان به لبنان می‌رسد (چیزی که گزارش‌ها به آن اشاره کرده‌اند) و مراکز مطالعاتی صهیونیستی وقوع موج جدیدی از درگیری‌ها را محتمل می‌دانند، منطقی است که تل‌آویو به‌دنبال قطع این مسیرهای تأمین یا کاهش ظرفیت‌های بازدارنده رقیبان خود در همسایگی باشد. از منظر راهبردی، چنین تغییری در اولویت‌ها برای رژیم دو مزیت دارد: ۱) جلوگیری از متراکم‌شدن جبهه‌های تهدیدِ همزمان و ۲) تلاش برای بازیابی برتری نسبی در نقاطی که بازدارندگی حریف هنوز کامل نشده است.

اما این سیاستِ تمرکز جبهه‌ای هزینه و ریسک‌های جدی دارد. نخست، هر تهاجم یا عملیات هدفمند برای قطع خطوط تسلیحاتی می‌تواند با پاسخ متقابل آشکار یا پنهان از جانب ایران، گروه‌های مقاومت عراق، یا حزب‌الله لبنان مواجه شود؛ یعنی احتمال بسط دامنه درگیری از محلی به دامنه فراگیر وجود دارد. دوم، اگر دمشق به‌خاطر ارتباطاتش با روسیه و اظهار استقلال از حضور نیروهای مقاومت، تبدیل به فضای آرام‌تری شود، باز هم پذیرش حضور یا نفوذ نظامی خارجی در خاک سوریه (از جمله پیشنهادات دیگر بازیگران) می‌تواند منجر به تنش‌های داخلی و منطقه‌ای و اعتراض بدنه مخالف جولانی در داخل سوریه گردد. سوم، هر گونه حرکت تهاجمی بیشتر از سوی رژیم، واکنش‌های دیپلماتیک و هزینه‌های امنیتی در مرزها را افزایش خواهد داد که ممکن است برای تل‌آویو نیز پیامدهایی فراتر از اهداف کوتاه‌مدت به‌همراه آورد.

در نهایت، چند سناریوی کلیدی قابل طرح است: سناریوی نخست، مهار هدفمند است که در آن رژیم صهیونیستی با عملیات محدود و هدفمند سعی می‌کند مسیرهای تسلیحاتی را مختل کند بی‌آنکه وارد جنگ فراگیر شود. سناریوی دوم، تشدید زنجیره‌ای است که کوچک‌ترین برخورد می‌تواند به پاسخ‌های تلافی‌جویانه منجر شده و دامنه درگیری را گسترش دهد. سناریوی سوم، دیپلماسی‌محور است که در آن بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای (روسیه، ایران و بازیگران عربی) به‌خاطر هزینه‌های بالای نظامی به هماهنگی و مدیریت بحران روی می‌آورند؛ امری که البته مستلزم منافع و تضمین‌های متقابل است. آنچه اکنون تعیین‌کننده خواهد بود، رفتار دو عامل کلیدی است: میزان اعتماد تل‌آویو به پایداری وضعیت در سوریه (و به‌تبع آن تصمیمش برای جابجایی فشارها) و ظرفیت بازیگران محلی و نیابتی برای پاسخ یا بازدارندگی. در کوتاه‌مدت، محتمل‌ترین مسیر ترکیبی از عملیات‌های هدفمند رژیم و واکنش‌های محدود نیابتی است؛ اما فضای تصمیم‌سازی کاملاً شکننده است و هر اشتباه محاسباتی می‌تواند سناریوی خطرناک‌تری را فعال کند.

مطالب مرتبط
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

19 − 14 =