وقوع همزمان چند آتشسوزی گسترده در جنگلهای گیلان، مازندران، گلستان و آذربایجان شرقی، برای یک ذهن منصف قابل چشمپوشی نیست. این حجم از آتش در چند نقطه دور از هم، نمیتواند فقط نتیجه وزش باد یا خشکی پاییز باشد. نشانهها، از جمله زمانبندی و محلها، احتمال دخالت انسانی و خرابکاری را جدی میکند.

اما مسأله فقط منشأ آتش نیست؛ نوع واکنشها هم قابل تأمل است. همان شبکه رسانهای که همیشه مأموریتش ساختن تصویر «فروپاشی» از کشور است، درست در همان دقایق نخست شعلهور شدن آتشها، موج ناامیدسازی به راه انداخت. جالب اینکه همین جریان، وقتی جنگلهای کالیفرنیا هفتهها میسوخت و دهها نفر جان میباختند، آن فاجعه را موفقیت معرفی میکرد.
در کنار این رفتار رسانهای، نمیشود از نقش بیعملی و تصمیمهای غلط دولت پزشکیان عبور کرد. دولتی که نه تنها مدیریت پیشگیری و مراقبت از جنگلها را تقویت نکرد، بلکه با مصوبات شتابزده و غیرکارشناسی درباره ویلاسازی، ساختوسازهای سنگین ساحلی و دستکاری حریم رودخانهها، ضربهای جدی به تعادل محیطی کشور زد. وقتی دولت خودش برای نوار ساحلی و بستر رودخانهها چراغ سبز ساختوساز صادر میکند، طبیعی است که هم نظارت سست میشود، هم دست سودجویان برای خرابکاری بازتر.
در کنار این ضعفها، سابقه خرابکاری محیطزیستی سرویسهای بیگانه نیز قابل چشمپوشی نیست. از رژیم صهیونیستی تا برخی شبکههای وابسته که در پوشش فعالیتهای محیطی، بارها اقداماتی علیه منابع طبیعی کشور انجام دادهاند؛ همه این احتمالها باید جدی گرفته شود.
در چنین شرایطی، دو کار فوری لازم است:
یک، روشن و شفاف کردن ماجرا برای مردم، بدون پردهپوشی؛
دو، شناسایی عوامل احتمالی خرابکاری، چه داخلی و چه خارجی، و برخورد بدون ملاحظه با آنها.
طبیعت کشور زیر بار سوءمدیریت، منفعتطلبی و خرابکاری، بیش از این طاقت ندارد. اینبار اگر حقیقت را جدی نگیریم، خسارتش فقط سوختن درختها نیست،سوختن امنیت زیستمحیطی کشور است.